زندگی در سیاه چاله
تاریخ انتشار: ۱۹ دی ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۷۹۷۷۱۲
احساس غم یا افسردگی خفیف، واکنشی طبیعی به از دست دادن یا مواجهه با چالشهای زندگی است، اما هنگامی که غم و اندوه شدید مانند احساس درماندگی، ناامیدی و بیارزشی برای چندین روز یا هفتهها به طول میانجامد و فرد را از زندگی کردن بازمیدارد، ممکن است موضوع، فراتر از غم و اندوهی ساده باشد.
به گزارش خبرنگار ایمنا، افسردگی اختلالی شایع، اما جدی در جامعه امروز محسوب و منجر به برهم خوردن زندگی طبیعی فرد و ایجاد احساسات منفی مانند غم، اضطراب، ناامیدی و عصبانیت میشود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
درحالیکه برخی افراد افسردگی را تحت عنوان «زندگی در سیاهچاله» یا «داشتن عذاب همیشگی» تفسیر میکنند، برخی احساس بیجانی، خالی بودن و بیتفاوتی دارند. افسردگی ممکن است منجر به عصبانیت و بیقراری شود، میزان طاقت افراد در برابر مشکلات را بسیار کم کند و در صورت درمان نشدن ممکن است، منجر به بروز اختلالات شدید جسمی و روحی در فرد شود.
طبق آمار سازمان بهداشت جهانی، ۳۵۰ میلیون نفر در دنیا از اختلال افسردگی رنج میبرند و با توجه به حساستر بودن روحیه زنان، یکی از گروههای آسیبپذیر در مقابل بیماریهای سلامت روان محسوب میشوند و خطر ابتلاء به افسردگی در آنها دو برابر مردان است. از سوی دیگر طبق آمار، زنان ایرانی سه تا چهار برابر بیشتر از حد معمول، درگیر این بیماری میشوند.
مقایسه افسردگی زنان با مردان نشان میدهد که زنان بیشتر احساس گناه دارند و بیشتر مستعد اقدام به خودکشی هستند؛ هر چند کمتر از مردان جان خود را از دست میدهند. طول دوره افسردگی در زنان بیشتر از مردان و احتمال تکرار افسردگی در دورههای بعدی عمر بیشتر است. در نیمی از موارد، افسردگی در زنان با یک اختلال روانی دیگر مانند اختلال اضطرابی، اختلال فوبیک، اختلال خوردن یا اختلال هراس مرتبط است.
لذت نبردن از علایق و سرگرمیهای گذشته، مشکل در تمرکز طولانی مدت، کاهش مداوم اشتها، احساس ضعف و ناتوانی، احساس بیارزشی و پوچی، عصبانی و خشمگین بودن، نداشتن امید به آینده، گریههای بیدلیل، داشتن اختلال خواب به ویژه در شب، تفکر درباره مرگ یا خودکشی، احساس گناه، کمبود انرژی و خستگی، تغییر عادت خواب (بیشتر یا کمتر خوابیدن)، نداشتن اعتماد به نفس، تغییر در میل به غذا خوردن (پرخوری یا بیاشتهایی)، دردهای فیزیکی مانند سردرد، کمردرد، مشکلات گوارشی و درد مزمن، احساس غم و مصیبت دائمی و حساس و ناآرام شدن، از علائم افسردگی به شمار میرود.
افسردگی؛ تونلی تاریک بدون روزنه نورفریبا عشقینژاد؛ روانشناس در گفتوگو با خبرنگار ایمنا، اظهار میکند: افسردگی مانند وارد شدن به تونلی تاریک است که هیچ روزنه نوری در آن قابل مشاهده نیست. هنگام مشاهده علائم افسردگی، کمک اطرافیان و ارجاع فرد افسرده به روانپزشک و مشاور، بسیار حائز اهمیت است. بیشتر افراد برای آگاهی بیشتر و درمان افسردگی، به سمت پزشکان میروند و آگاهی پزشکان از بیماریهای روانی و ارجاع بیماران به کادر درمان روانشناختی، بسیار کمک کننده است تا قبل از عمیق شدن افسردگی، فرد به روند طبیعی زندگی خود بازگردد.
وی با اشاره به عوامل ایجاد افسردگی در زنان، میافزاید: عوامل اصلی منجر به ایجاد افسردگی در زنان به سه دسته زیستی، روانشناختی و اجتماعی تقسیم میشود. در تمام بیماریهای روانشناختی به ویژه افسردگی، موضوع زمینههای ژنتیک مطرح است که در دسته بعد زیستی قرار دارد. در بعد روانشناختی، تفاوتها در ساختار شخصیتی، داشتن تماس بیشتر با احساسات به علت ساختار مغزی و جزئینگر بودن زنان نسبت به مردان، منجر به توانایی کمتر در مقابله با موقعیتهای تأثیرگذار روی احساسات میشود.
این روانشناس با بیان اینکه زنان توان مقابله و تحمل بالاتری با بیماریهای جسمی دارند، تصریح میکند: در بعد اجتماعی، نگاه جامعه به زن و فرصتهایی که جامعه در اختیار زن قرار میدهد از عوامل افسردگی بیشتر در زنان است. افسردگی یک ناتوانی روحی نیست و پشت این بیماری روحی، ناتوانیهای جسمی زیادی مانند مشکلات قلبی، سکتههای مغزی، دیابت و فشارخون قرار دارد.
اصفهان، سومین کلانشهری که افسردگی عمیق قوی داردوی ادامه میدهد: افسردگی، مادر تمام بیماریهای روانشناختی است و فرد افسرده با تمام مشکلات روانشناختی و جسمی دست و پنجه نرم میکند. حال یک زن یعنی حال یک خانواده و حال یک خانواده یعنی حال یک جامعه؛ بنابراین هنگامی که یک زن دچار مشکل شود، روی کل سیستم جامعه تأثیر دارد. افسردگی در حیطههای والدینی نسبت به دختران، در حیطه همسری نسبت به همسر خود و در حیطه اجتماعی از نظر قوانین موجود در رابطه با زنان، فرصتهای شغلی و استقلال مالی، حائز اهمیت است.
عشقینژاد میگوید: اصفهان پس از تهران و فارس، سومین کلانشهری است که افسردگی عمیق در آن قوی است و به همان نسبت، مردم آن نیز آگاهتر هستند و برای درمان افسردگی مراجعه میکنند، اما داشتن سومین جایگاه افسردگی میان کلانشهرها قابل توجه است. یکی از علائم افسردگی تمایل به خودکشی است و از جایی که افسردگی در افراد متأهل کمتر از مجرد است، خطر کمتری زنان متأهل را از نظر گرایش به خودکشی تهدید میکند.
وی اضافه میکند: بیشترین عامل مؤثر در ایجاد افسردگی زنان، نبود نگاه انسانی به زن درون خانواده و جامعه است.
۴۰ سالگی؛ متوسط سن شروع افسردگی در زناناین روانشناس با بیان اینکه زن خانهدار به علت ارزش قائل نبودن دیگران برای نقش جنسیتی وی و نداشتن استقلال مالی در معرض افسردگی است، اظهار میکند: در جوامع مختلف زنان شاغل به علت نابرابری در دسترسی به امکانات اجتماعی و فرصتهای شغلی قرار گرفتهاند و نه تنها باید وظایف اجتماعی خود را به انجام برساند، بلکه باید به عنوان مادر و همسر نیز مسئولیتهایی را بپذیرند.
وی میافزاید: به طور کلی متوسط سن شروع افسردگی در زنان، ۴۰ سالگی است. از یک هفته قبل تا زمان عادت ماهانه، زنان درگیر افسردگی کوتاهمدتی میشوند که در بیشتر اوقات نیازی به درمان ندارد و با حمایتهای عاطفی از سمت همسر و اطرافیان، رعایت زودرنجی و حساسیت و فراهم کردن زمینههای تفریحی و علایق زنان این افسردگی پس از پایان دوران عادت ماهانه پایان و حال عمومی زن، بهبود مییابد.
عشقینژاد با بیان اینکه درصدی از افسردگی زنان به دوران بارداری بازمیگردد، تصریح میکند: افسردگی دوران باروری و افسردگی پس از زایمان با علائم شایع افسردگی همراه با علامتی اضافهتر مانند نداشتن علاقه به فرزند خود و در شرایط حاد، نداشتن توان مراقبت و علاقه به شیردهی به فرزند است. بیشتر زنان پس از زایمان درگیر افسردگی میشوند و در شرایطی حساس مانند عادت ماهانه، بارداری و دوران پس از زایمان نیازمند دقت بیشتری از سمت اطرافیان هستند.
زنان مجرد و خانهدار بیشتر در معرض ابتلاء به افسردگی قرار دارندوی با تاکید بر اینکه افسردگی زنان طبق آمار، دو برابر مردان است، ادامه میدهد: عامل اصلی افسردگی در مردان، بیشتر مسائل شغلی و مالی است، اما عامل اصلی افسردگی در زنان مربوط به روابط و موضوعهای روانشناختی آنها میشود. قرار گرفتن زنان و دختران در معرض آسیبهای اجتماعی که در ابعاد اجتماعی عوامل افسردگی گنجانده میشود، تأثیر بسیار زیادی در ایجاد افسردگی یا تشدید آن دارد.
این روانشناس میگوید: افراد درگیر با آسیبهای اجتماعی، در بعد خانوادگی، مالی و روحی دچار مشکل هستند و این عوامل دست به دست هم داده و آنها را در مقابل افسردگی بسیار آسیبپذیرتر میکند. افسردگی در زنان متأهل کمتر از زنان مجرد دیده میشود و زنان شاغل به نسبت زنان خانهدار، با وجود فشار مضاعف وارده بر آنها به علت داشتن استقلال مالی و منزلت اجتماعی بالاتر، کمتر درگیر افسردگی میشوند.
وی اضافه میکند: دو علامت مرکزی افسردگی شامل خلق پایین، احساس درماندگی، بیحوصلگی و از دست دادن علایق است. فرد افسرده وظایف خود را انجام نمیدهد یا در انجام آنها بسیار کند است، تمرکز خود را از دست داده، خواب و خوراک او دچار مشکل شده و سطح انرژی او پایین میآید؛ موارد مطرح شده علامتهایی است که تشخیص افسردگی فرد را برای اطرافیان ممکن میکنند.
لزوم افزایش خودشناسی و یادگیری چگونگی برخورد با افکار و احساساتعشقینژاد با تاکید بر اینکه هرچه افراد معنویتر باشند و خودشناسی بالاتری داشته باشند، در مقابل افسردگی آسیبپذیری کمتری دارند، اظهار میکند: بخش اصلی راهکارهای جلوگیری از افسردگی در زنان، به نوع نگاه به دختران و تربیت آنها در خانواده بازمیگردد. تربیت افراد باید به گونهای باشد که احساس خوب و نگاهی انسانی به دختر داشته باشند و فرصتهای مختلف به دلیل جنسیت از آنها گرفته نشود. نگاه مرد به همسر خود نیز بسیار حائز اهمیت است.
وی میافزاید: هنگامی که همسر زن خانهدار، نگاه خوبی به نقش وی در خانواده داشته باشد، این زن اعتماد به نفس بالاتر و حال بهتری دارد و در نتیجه درگیری کمتری با افسردگی پیدا میکند. هنگامی که مرد دارای همسر شاغل، در مسائل خانه کمککننده باشد، درصد بسیاری از احتمال درگیر شدن زن با افسردگی کم میشود. در جوامع مختلف نیز قوانین جنسیتزده مانند نابرابری در فرصتهای شغلی و دسترسی به امکانات اجتماعی وجود دارد که اگر توسط افراد فعال در حوزه اجتماعی و قانونگذاری تصحیح شود، تأثیر بالایی در کاهش آمار افسردگی زنان میگذارد.
این روانشناس با تاکید بر اینکه خودشناسی و یادگیری چگونگی برخورد با افکار و احساسات در مقابل ناکامیها و اتفاقات عامل بسیار مهمی در پیشگیری از افسردگی است، خاطرنشان میکند: از عوامل دیگری که خود فرد میتواند با آن به خود کمک کند، میتوان به ورزش و تحرک بیشتر اشاره کرد. نظم دادن به خواب و خوراک، افزایش ارتباطات اجتماعی لذتبخش، یافتن علایق خود و پرداختن به آنها در طول روز، از جمله فعالیتهایی است که منجر میشود فرد با وجود ناکامیها و مشکلات فراوان بتواند سلامت روان خود را حفظ کند.
کد خبر 632363منبع: ایمنا
کلیدواژه: افسردگی دوری از افسردگی درمان افسردگی افسردگی و کرونا تشخيص افسردگی اضطراب و افسردگی افسردگی زنان ضد افسردگی افسردگی در سالمندان پیش بینی افسردگی افسردگی کرونا افسردگی در زنان درمان افسردگی در دوران کرونا افسردگی دوره نوجوانی افسردگی چیست داروی افسردگی افسردگی کودکان افسردگی در مردان آمار افسردگی خانواده و آسیب های اجتماعی افسردگی پاییزی افزایش افسردگی در زنان آمار افسردگی در ایران شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق افسردگی در زنان ایجاد افسردگی افسردگی زنان عشقی نژاد خانه دار حال یک
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۷۹۷۷۱۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جغرافیای لایکها و دیس لایکها
مثلا کسی که عقیده دارد اسرائیل یک کشور است و از آن طرفداری میکنم، آیا عقیده درستی دارد؟ یا کسی که عقیده دارد زنان جنس دوم هستند!خیلی از عقیدهها و باورها اصلا با شعورمان تناقض دارد و انگار کلهمان را داغ میکند که چطور آدمی که اشرف مخلوقات است میتواند چنین چیزهایی را در مخیلهاش بگنجاند. پس باید در مواجهه با این باورها چه کنیم؟!درست یا غلط؟
بعضی عقاید درست نیستند وغلط بودنشان کاملا در ذوق میزند مثلا اعتقاد به بت پرستی یا خورشید پرستی قطعا باور درستی نیست اما در دین ما توهین وفحاشی حتی به این دسته ازعقاید هم مذموم شده وامر درستی نیست اما نه به این معنا که ما اجازه نقد، رد کردن یا به چالش کشیدن عقیدهای را نداریم. ازطرفی در دینما هر چیزی که مبنای عقلانی و فطری نداشته باشد، ارزشی ندارد و چون اسلام بر پایه تعقل و اندیشه است، میتواند با استدلالهایی منطقی این دسته از باورها رابه چالش بکشد و رد کند. البته جانم برایتان بگوید که همچنان جان و مال و آبروی آدمی فارغ از عقیدهاش مورد احترام است. ازسوی دیگر، فرض کنید در جامعهای دو دسته هستند که باعقیدهای کاملامتضاد زندگی میکنند؛مثلایک دسته معتقدند یهودیها نژاد برترند و دسته دیگر میخواهند هرچه یهودی بر سر راه خود میبینند، بکشند. در این بین شعار احترام به همه عقاید چطور میخواهد اتفاق بیفتد؟ما نمیتوانیم برای عقیدههایی که ریشه درخرافات، وهم،تخیل وعادات دارد،مثل همانهایی که دراوایل متن به آن اشاره کردم،احترام عقلانی قائل باشیم و آن را بپذیریم. البته یادمان باشد عقیدهای که بازتابی دراجتماع داشته باشد و بهفرد دیگری آسیب بزند، جای مخالفت دارد؛ باقی عقاید که کاملا در دایره فردی زندگی قرار میگیرد، مورد بحث ما نیست مگر اینکه طرف مقابل شما دوست یا عزیزی باشد که قصد آگاه کردنش را دارید.
منعطف باش
شما درطول روزممکن است با آدمهای مختلفی سر و کار داشته باشید. اگر بخواهید با هرکسی که مخالف شما فکر میکند، بحث و چالش به راه بیندازید، عمرتان بهسختی میگذرد.پس باید چه کار کنیم؟ مگر نباید بهدنبال اثبات حرف خود و نقد عقاید غیرعقلانی دیگران باشیم؟اول از هر چیزی باید یادمان باشد هدف ما از به چالش کشیدن یا ردکردن عقیدهای، توهین به شخص یا ناراحت کردن او نیست. دوم، تا زمانی که انعطافپذیری را یاد نگیریم، از پس گذراندن ساده زندگی هم برنمیآییم، چه برسد به اصلاح کسی. باید انعطافپذیری را یاد بگیریم تا هرچیزی بهجای خودش و درست اتفاق بیفتد و حرف ما پذیرفته شود. برای منعطف شدن، خوب و بد زندگی را بپذیرید و احساسات خود را سرکوب نکنید و آنها را به رسمیت بشناسید. ازواکنش سریع و هیجانی بپرهیزید و تا جایی که خط قرمزها شکسته نشود از شوخی و خوشرویی برای گسترش روابط اجتماعی خود استفاده کنید. علاوه بر این چند مورد، راههای دیگری هم هست که بعدتر به آن میپردازیم.
شورش را در نیاور
انعطاف پذیری مثل نمک غذا میماند که گاهی در خرج کردنش خسیس میشویم و گاهی هم شورش را درمیآوریم. وقتی ما دائم در برابر هرموقعیت، انسانی وتفکری انعطافپذیری به خرج بدهیم،کاربه جایی میرسدکه توان مقابله ومبارزه ازشما سلب میشود. تبدیل به انسان پذیرایی میشوید که تسلیم هر موقعیتی است وهرچیزی را میپذیرد، حق خود را نمیتواند به دست بیاورد و یاد گرفته است که برای مورد تأیید بودن همه چیز را بپذیرد. گاهی این تلاش برای مورد تأیید و پسند آدمها بودن نتیجه عکس دارد و بهجای اینکه حس خوب و رضایت را به شمامنتقل کند،دائم شما را دریک موقعیت ناخوشایند قرارمیدهد. برای مثال آدمی که درمقابل هرحرف،سخن،موقعیت وانسانی پذیرا بوده است،فردادرمقابل رئیس زورگوی خود،همسر بدخلق وشرایط بد اجتماعیاش هم انعطاف به خرج میدهد و از ترس تأییدنشدن، فراررابرقراروتلاش برای تغییردادن، ترجیح میدهد. قاطع بودن، منفعل نبودن و تعیین خط قرمزها به شما کمک میکند تا شور انعطاف را در نیاورید.
هدف اصلی فراموش نشود
عقیده چنان خود را به معتقدش گره میزند که جزئی ازفرد میشود اما این ویژگی نباید به ما اجازه دهد که برای نقد یک عقیده، به شخصیت معتقد توهین کنیم و آن را زیر سؤال ببریم. همانطور که قبلتر هم گفتم، هدف ما ناراحت کردن کسی نیست بلکه ایجاد رشد و محیطی برای توسعه فردی و جمعی است.از آنجا که هر چیزی آداب و اصولی دارد، جا دارد به چند مورد از اصول نقد کردن اشاره کنم:
اول ازهمه اینکه قصد مادعواوجنگ وجدل نیست،مابه دنبال متقاعدسازی هستیم پس به دنبال روشهای درست متقاعدسازی بروید.
مورد دوم اینکه به جای انتقاد مستقیم از ارائه پیشنهاد استفاده کنیم.
و سومین مورد به ما میگوید برای انتقاد به کسی، ابتدا جنبههای مثبت را یادآوری کنیم و سپس سراغ اصل ماجرا برویم.
نه به سکوت بیجا
شنیدهاید که میگویند این سکوت مظلوم است که ظالم میسازد؟ این جمله درباره عقاید هم صدق میکند. وقتی در برابر ناهنجاری در جامعه سکوت کنی، هنجار جدیدی ایجاد کردهای. مثال واضحش اعتراضاتی است که اتفاق میافتد و یکی از آنها، اعتراضات اخیر دانشجویان آمریکایی به اسرائیل است. حمله اسرائیل و کشتار بیرحمانهاش ناشی از یک عقیده است و سکوت در برابر آن به معنای پذیرفتن مرگ هزاران انسان.از طرفی این جمله به ما یک الگوی رفتاری در باقی روابط اجتماعی هم میدهد و یادآوری میکند پذیرش و انعطاف در هرجایی جواب نمیدهد و گاهی هر یک قدم عقبنشینی، یک قدم بیشتر از حریم و آرامش تو را از بین میبرد.البته باز هم تاکید میکنم نداشتن انعطاف و پذیرش هم به خودی خود اشتباه است و زیان رسان.
نه خم کن، نه بشکن!
نهفقط در این دوصفحه، بلکه در کل این شماره نوجوانه بارها حرف از خط قرمزها را به میان آوردیم. خط قرمز همان شاه کلیدی است که در روابط اجتماعی به داد ما میرسد و داشتن یا نداشتنش، میزان آرامش ما را در ارتباط با آدمها جابهجا میکند و انواع مختلفی دارد، از مرزهای رفتاری و عقیدتی گرفته تا مرزهای فیزیکی. داشتنش هم هزارویک سود دارد که به گمانم مهمترینش، ایجاد یک آرامش ذهنی و روابط اجتماعی سالم است اما شاید بپرسید مسیر ساختن خط قرمز چطور طی میشود؟جانم برایتان بگوید که من خیلی سریع و جمع و جور به آنها اشاره میکنم، شما هم لطف کنید و ادامه این نخ را بگیرید و پیش بروید. اول از همه اینکه به خودتان حق و اجازه داشتن خط قرمز را بدهید، نه گفتن را یاد بگیرید و ترس از دست دادن آدمها را از سرتان بیرون کنید؛ کسی که نتواند حق و حریم شما را حفظ کند، همان بهتر که از دست برود. خط قرمز را محکم بنا کنید و در رعایت کردنش سختگیر باشید. مورد آخر اینکه صفحه فوت و فن این شماره از نوجوانه را مطالعه کنید، چون آنجا کامل و جامع دراینباره صحبت کردهایم و راهکار دادهایم.